خواب دیدم باغی
رنگارنگ
و پروانه ای
روی شانه ام
بازی کنان
با گلها
وگهگاهی
با اندیشه ها
بر هر گلی
خانه کرده
پروانه ی زیبا
وتار هر دلی
لرزانده
به شوق
نغمه ای جادویی
با بالهایش.
پروانه ای نایاب
که بی فصل ها
کوچ می کرد
در برگهای
زندگی
بی پروا
تا شاید روزی
نشیند بر گلی
بی کوچ
تا فراز
آرزوهای
زیبایش .
مهربد
4/7/88
رنگارنگ
و پروانه ای
روی شانه ام
بازی کنان
با گلها
وگهگاهی
با اندیشه ها
بر هر گلی
خانه کرده
پروانه ی زیبا
وتار هر دلی
لرزانده
به شوق
نغمه ای جادویی
با بالهایش.
پروانه ای نایاب
که بی فصل ها
کوچ می کرد
در برگهای
زندگی
بی پروا
تا شاید روزی
نشیند بر گلی
بی کوچ
تا فراز
آرزوهای
زیبایش .
مهربد
4/7/88