از عشق خسته ام
از عشق خسته ام
خسته تر از خورشید ....خسته تر از دریا
عشق هم دگر از نفس افتاده
عشق هم دگر وازه ای تو خالیست
دوست می دارمت اما.....دوست می دارمت در خواب
تو همان قاصدک زیبایی...
که در نسیم خیالم به هر طرف که خواهم می روی
میرقصی در باد...
پرواز می کنی در اوج خیال
از عشق خسته ام
از عشق خسته ام
خسته تر از خورشید ....خسته تر از دریا
عشق را میشود به بهایی ناچیز... هم خرید و هم فروخت
یا که عشق را مثل شعار
روی دیوار نوشت
دوست می دارمت اما ...دوست می دارمت در رویا
تو هما ن چشمه ی زیبایی
که جریان داری در فکر........جران داری در روح
تو در لحظه لحظه اندیشم ..نقش میزنی
نقش همان طپش سبز.... دوست داشتن
چرا که من
آوازی سوخته...........از تکرار مرثیه ی....عشق تو هستم مهربد ثاقب فر
از عشق خسته ام
خسته تر از خورشید ....خسته تر از دریا
عشق هم دگر از نفس افتاده
عشق هم دگر وازه ای تو خالیست
دوست می دارمت اما.....دوست می دارمت در خواب
تو همان قاصدک زیبایی...
که در نسیم خیالم به هر طرف که خواهم می روی
میرقصی در باد...
پرواز می کنی در اوج خیال
از عشق خسته ام
از عشق خسته ام
خسته تر از خورشید ....خسته تر از دریا
عشق را میشود به بهایی ناچیز... هم خرید و هم فروخت
یا که عشق را مثل شعار
روی دیوار نوشت
دوست می دارمت اما ...دوست می دارمت در رویا
تو هما ن چشمه ی زیبایی
که جریان داری در فکر........جران داری در روح
تو در لحظه لحظه اندیشم ..نقش میزنی
نقش همان طپش سبز.... دوست داشتن
چرا که من
آوازی سوخته...........از تکرار مرثیه ی....عشق تو هستم مهربد ثاقب فر