پنجشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۹

دختر آفتاب


او را می شناسم
با شتاب
در کوچه های
تو در توی.. خیالم
می وزد...
به مانند ...نسیمی سرخ
هر لحظه.
چشمهایش..
دانه های مروارید
در دریایی..طوفانی..
و زلف هایش
آبشاری
از..عشق
در رقص با..آسمان
است.
او را می شناسم
دختری..
از جنس..آفتاب
گرم تر از مرداد
می تابد..
روی برگهای سبز
خیالم.
23/2/89
مهربد