چشمهایم بسته نیست
اما تاریکی
هویدا است
پلکهایم بی ارزش
به من میخندند..
گهگاهی
در بیداری
خواب میبینم
یا شاید
در خوابم
بیدارم...
سایه ها
در شب
آرام می میرند
می دانم..
برنمیگردند
هرگز
تمام زندگیم
میگذرد..آنی
مثل ورق های کتاب..
بی تابم
برای...
برگ آخر
6/2/89
مهربد
اما تاریکی
هویدا است
پلکهایم بی ارزش
به من میخندند..
گهگاهی
در بیداری
خواب میبینم
یا شاید
در خوابم
بیدارم...
سایه ها
در شب
آرام می میرند
می دانم..
برنمیگردند
هرگز
تمام زندگیم
میگذرد..آنی
مثل ورق های کتاب..
بی تابم
برای...
برگ آخر
6/2/89
مهربد