روزی بی پیام بودن
ز تو
قدر
هزار سال
نه ...شنیدن
از زندگی است.
لحظه ای
نبودنت
.."بی نفسی من"..
مرگ
قصه ی
دفتر...غبار آلود ..تو منه.
تو را میخواهم
مانند گیتارم
و شعر
غریبم
که تنها
می نوازد... و
می سوزد
هر شب
در کنج روح...خسته ی
غمگینم...
تا فردا ها
شاید
.." خاکستری"..
رنگ
احساسم نباشد.
10/7/88
مهربد
ز تو
قدر
هزار سال
نه ...شنیدن
از زندگی است.
لحظه ای
نبودنت
.."بی نفسی من"..
مرگ
قصه ی
دفتر...غبار آلود ..تو منه.
تو را میخواهم
مانند گیتارم
و شعر
غریبم
که تنها
می نوازد... و
می سوزد
هر شب
در کنج روح...خسته ی
غمگینم...
تا فردا ها
شاید
.." خاکستری"..
رنگ
احساسم نباشد.
10/7/88
مهربد