دوزخم اینجا است
زیر..خرمن
تردیدها...
پشت...جلد
دینداری...
هزار
خط خوردگی
می بینم...
کابوسم
در خواب.. نیست
بیداریم
کابوس است
شک را هر روز
می بینم
بین.. دو یار
وقت..یک بوسه
در زمستان هم
مورچه ها
بیدارند...
گوسفندان...
جای گیاه
گوشت برادر
می خواهند
دوزخم ...
اینجا است...
در خیابان
معلم..می خواند
مسافر را...
تا ...
ادبش..
لمس کند
آداب.. نان را...
دوزخم ..اینجا است
پیکره هم می گرید
بی اشک
و...صورت...بنفشه ها
سوخته از
دود..ماشین هاست.
دختری
بد تر ازتن
دکان
شرم فروشی..دارد
واستادی
شعر فروش
برای...
نقابی...
با ..طرح
یک روشنفکر
قافیه را...
خشکانید..
در باغ..ادب
دوزخ
اینجا است.
13/5/89
مهربد
زیر..خرمن
تردیدها...
پشت...جلد
دینداری...
هزار
خط خوردگی
می بینم...
کابوسم
در خواب.. نیست
بیداریم
کابوس است
شک را هر روز
می بینم
بین.. دو یار
وقت..یک بوسه
در زمستان هم
مورچه ها
بیدارند...
گوسفندان...
جای گیاه
گوشت برادر
می خواهند
دوزخم ...
اینجا است...
در خیابان
معلم..می خواند
مسافر را...
تا ...
ادبش..
لمس کند
آداب.. نان را...
دوزخم ..اینجا است
پیکره هم می گرید
بی اشک
و...صورت...بنفشه ها
سوخته از
دود..ماشین هاست.
دختری
بد تر ازتن
دکان
شرم فروشی..دارد
واستادی
شعر فروش
برای...
نقابی...
با ..طرح
یک روشنفکر
قافیه را...
خشکانید..
در باغ..ادب
دوزخ
اینجا است.
13/5/89
مهربد