پنجشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۸

سیب سرخ خیال


خزانت را دیدیم

وقتی در

شامگاهی تاریک

مست و مسموم

از بوسه ی...

شیرین

سیب سرخ خیال..

شاد از.. مجیز یک غریبه

حراج کرده بودی

رویاهایت را.

و کالسکه ای

با چرخهای شکسته

تورا..آهسته

به دوزخ می برد...

تا مانند

غنچه ی خسته ای

در حسرت

رسیدن

به نور..گرم خورشید

سرما زده و...زرد

در توهم

یک آرزو باشی..

آرزوی

داشتن

حس قشنگ

یک

عاشق.

مهربد

26/9/88