جمعه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۹

قایق..تنها


نگاهم...
به طوفان است...
اما..در ساحل
آرامشی دارم...
خواب آلود...و مست
مسموم...و
محروم...
قدمهایم...
رو به سحر...امواج
آهسته..تا غرق..شدنی...
آرام....
چون...
مرگ...
قایقی..تنها.
8/11/89
مهربد