حس خوب...بودنت
در تار شعرهایم..
جاری است...
کار من نیست..
جز بافتن...ترانه ها
برای...
رویش..
ساقه ی..."عشق"
رو به آرامش...گرم
چشمهایت...
بی تو...پنجره ام
رو به سوی..طوفان است...
بی تو...شمع هم
تاریک است...
بی تو نمی خواهم
حتی ساز را...
برای...
لحظه لحظه ی...تنهاییم...
بی تو ...
وابسته به...پایانم...
می سوزم..مثل...
شهابی...تنها...
در پهنای..سرد و سیاه
آسمان ...
بی تو..گمشده ی...
شهرم...
در بن بست...
کوچه هایی..
وحشتناک ..
و فریادم....
رو به دیوار..
زندان است...
بی تو.
25/8/89
مهربد