دوشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۸۹

مرگ ..زودهنگام....کاغذ کادو

نشسته ام
در حرارت..اندیشه
در کنار شمعی
تب زده...
در قطره های..اشک...
خسته..از شک
می دانم..
احساسم...
پاره..پاره است....

چون..زیبایی..
کاغذهای..رنگی
گرد..هدیه ای..پنهان
که زود..می شکند..
بین..هوسی...
تکراری.
3/8/89
مهربد