یکشنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۹

در مسیر..خود سوزی

امروز
خسته ی... دیروزم
و..فردا
خسته ی امروز..

قبله ی من...
شمعی است...در باد
در..مسیر خود سوزی

تا نبینم...
آفتاب..را
تا..ندانم..
در پس..این ..آیینه
خود ..بودنم...
افسانه است..
یا که روح...من
پاک تر از...
رودخانه است..
قبله ی من ..
شمعی است..در باد
در مسیر..خود سوزی.
9/9/89
مهربد

شنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۹

قلبهای چوبین

در چرخش عشق
گیج...باورهام
وهزار..قطره ی..سرخ
می بارد..
از ابرهای..احساسم
برای سیراب..
قلب های..چوبین .

بی آنکه.. بخواهم..
باد مرا می خواند...
رو به...آسمانی
طوفانی..
تا..هر روز
جدالم...
سنگین تر باشد.
8/8/89
مهربد

رقص..برگ ..در باد


بی لمس
دستانت...
با خورشید..هم
قلب من
سرمازده ..در
طوفان...است...

آواره ی
این..شب هام
بی فانوس..چشمهایت
در کوچه های..غم
گمشده ..و..تنها
در پی...جادوی..
آوایت...
می گردم..گرد..
رقص برگها....
در...میان...باد...
شاید..شاخه ها
نشانی از...
جریانت باشند..
رو به
تشنگی....
سرخ رگهام.
8/8/89
مهربد

جمعه، آبان ۰۷، ۱۳۸۹

روزه ی خواب

برای..رفتن...
چشمهایت
که آیینه
عشق ام بود...
روزه ی
خواب گرفتم
تا مرگ...
تا رسیدن به
نابترین
بوسه ها...
از..گونه ی
آبی...آرامت...
7/8/89
مهربد

بغض

زندگی
چون گردبادی
بی رحم ..
آمد..و
برد
احساسم را
به دوردستهای..
تردید...
بی ...نگاهش
به بغض..معصوم...
دوست..داشتنم.
7/8/89
مهربد

سه‌شنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۹

حکم

در غروبی..
سرخ رنگ...
مثل..هزار غروب...تکراری
هویدا..
شدم...
تنها..مانده از
بازگشت..کوچ..
پرستوها

زیرا که تو...
حکم کردی...
محکوم..نفس باشم
بی مقیاس..
بی بال..پریدن ...

آفریدنم...
برای..هوس بود..
تا..در قفس
بوسه بر ...
ارزن زنم
"اجباری".
مهربد
4/8/89

دوشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۸۹

مرگ ..زودهنگام....کاغذ کادو

نشسته ام
در حرارت..اندیشه
در کنار شمعی
تب زده...
در قطره های..اشک...
خسته..از شک
می دانم..
احساسم...
پاره..پاره است....

چون..زیبایی..
کاغذهای..رنگی
گرد..هدیه ای..پنهان
که زود..می شکند..
بین..هوسی...
تکراری.
3/8/89
مهربد

چون..شهاب


بی تاب...نور
چون..پروانه ای
می خواهم...
سوختن را...
تا ..عشق
روشن..از من باشد
حتی ...مانند
چشمک... شهابی... تنها
آواره در ...
کهکشان
عشق.
3/8/89
مهربد

شنبه، آبان ۰۱، ۱۳۸۹

دشنه..


دست در دست
فرشته ای..مشکی پوش
با لبخند...
بوسه بر ...
خواب خواهم زد...
تا رنگ های...رویایت
برچشمانم نشیند...


تا رفتنم
دست خودم باشد
هر وقت که میخواهم
بی دلهره ..مرگ
تا...
زمستانم..نرسد..
در سرما..

خواب..را می خواهم
تا همیشه
تا..بی پایان..بودنت
تا رنگهای زیبای..
رویاها
تا آرامشی..در سکوت

بی دلهره ی..
طپش..مداوم..قلبم
که می کوبد..
آخرین...
دشنه را
بر.. تابوت..
احساسم.
30/7/89
مهربد

پنجشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۹

زرد برگ...پاییزی..


بی تو
پاییز.. می سوزم
مثل زرد.. برگ های..
"عاشق"

زخمی.و...تبزده ی غم
رو به .عمر..کوتاه ..
دقایق

بی تو...
آواره ی خاکم
اسیر...
وزیدن ..باد

گیج...چرخش
یک سوز...
صدای..شکست
برگم...
زیر..پای تو ...
فریاد..
کاشکی حتی..
می دونستی..
زرد خشکیده ی
من..هم
بین.. دفترت ..باز
می تونه..جا.. بگیره
مثل..احساس.
عزیزم...
دوباره..سبزم
عشقمو ..همیشه
دریاب
29/7/89
مهربد

دوشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۹

پیک..خورشید

بین فاصله های..نامحدود
تنها..
تو می مانی...
در ..بین..مرزهای..
احساسم..
صبح هنگام...
پیک..من خورشید است
تا در سفر..عشق
بوسه ای از نور را
بر لبانت بنشاند ..
در زاویه ای دیگر...
وقتی...
در خواب زیبای شب
ستاره بارانت..می کنم..
26/7/89
مهربد

جمعه، مهر ۲۳، ۱۳۸۹

چشمه ی آبی تو


به کجا می نگری
"زیبا چشم"
سرخ..رنگ خورشید
در افق..چشمهایت
پیداست...
بی تو غروب ...
بی صدا
می سوزد..
اگر آبی..آرامت
تارهای.. تنیده
در درخشش..
هفت رنگ..
خورشید نباشد.

به کجا می نگری
بی تو..
سفرم..
کوتاه است
"بی مقصد"
رو به نگاهت
می میرم...
در قربانگاه...
عشق...
در روحم...باز
عطش..
جاری شدنی است
رو به..
ناز...موج هایت

به کجا می نگری
..آسمان..هم
جلوه ای از
آبی توست...

دریاب...
که...هر گاه
دست سرد...
... تقدیر
خواست...
پرپر شدن..احساسم..
چشمه ی آبی تو
جوشید ..باز..
"از چشمم"
23/7/89
مهربد

پنجشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۹

دستهای..خون آلود


صورتم..خاکستری است
وقتی در آینه
نگاهم...رو به خود
می گرید.

و درختان
در چشمانم
به رنگ..پاییز
می مانند
حتی..در بهار.

درد را ...
با شعر
می نوشم
شاید..درمانش...باشد
آن ...
یا که اشک.. مرهمی
برای زخمهایم...

دستهایم..خون آلود
سرخ از..
آتشهاست ...
برای تقدیس....آب
سوختم..
بی....ذره های نور
در تاریکی...
یک بوسه.
22/7/89
مهربد

دوشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۹

آواره..در احساس

آواره..در احساس
شبها..می خوابم
در کوچه های..شعر
روی ..
سنگ فرشهای
سرد..بی ..نامی.

جامه ام..
ترانه ..هام
نانم..ازموسیقی است.

بی خیال از...
باران..سیاه...خواستن ها...
این راه را می رانم
برای..رقص
در تکرار عشق..

با.. سوز سازم
سیر از
هزار خوان
رنگارنک
رو به شمارش
پایانم..
می خندم..
تا مرگ.
19/7/89
مهربد

یکشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۹

خشکیده..در پاییز


عمر من شاید
کوتاه تر از
تبسم ..زیبای
یک گل..
رو..به خورشید باشد...

یا..نفسم...
مانند
لحظه نسیمی
که پیک..
آوای امواجت بود
قدر...
تبخیر...
یک اشک باشد..

دوست دارم
بی پزمردگی
در خواستن ....
هر روزت
بسوزم...
در همان ...
غنچه بودنم

تا مرانبینی
هرگز...
خشکیده ..در
"در پاییز "...
18/7/89
مهربد

شنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۹

رفته از یاد....

سالها..
در پی هم می آیند..و
مثل رگبار
خاطرت..
روی گونه هایم جاری است...
در سپیدی ..زلفهایم
شاید...
چند تارم ...
بیشتر از...زلف مغرور
تو باشد..
تا هر دو مضحکه..
کودکان.. باشیم..
ما بین....چند سالگی.
...
نوبت رفتنمان ...
آن روز می آیم..
شاید...
پند تقدیر ...
تکرار دیدن تو باشد...
باز...
روی نیمکت...
در تنهایی..
سالمندی...
رفته از یاد.
16/7/89
مهربد

چهارشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۹

قصه ی شیدایی...


با شیدایی ات
در کوچه های ...
عشق..
بی نور مهتاب
گمگشته ..و
تنها..
می روم...
به سوی...
تکرارها.

هر دری که می کوبم
خیالم
در پس آن
هویداست
مست چشمهای زیبایت

اینجا..
شهر.. رازها است
هزار صورتک
مانند تو
می بارند..
بر چشمهایم...
و آوای
آسمانیت
چون نسیمی نرم
نوازش
قلب ..سرخ
شقایق هاست.

برکجا..میتابی...
"سایه ات را نمی خواهم"..
مجنون..
از سراب تو..
تشنه ی...باورهام...
عطشم..
رویا نیست
باورم...
می میرد...
رو به غروب...
رو به...مات..خاکستری
ابرهای..تنهایی
14/7/89
مهربد

شنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۹

هرزهای تردید

با من بیا
تا بالهایم..سوخته
از نور خورشید
نباشند..
در اوج..خواستن ها..
با من بیا...
تا نسیم ...چشمانت
روی
احساسم بنشیند ..باز
برای..طراوت...
گلبرگهای
عشق .

با من بیا
تا
بی زمانی...
یک بوسه..
روی لبهای..سرخ
خیال..

بیا با من...
ایستاده..در
ثانیه ها ..
تو را می خواهم

حتی..
بین تاریکی..کوچک
پلک زدنم

در پیکار با..جسمم
خسته از
تکرارها
رو به تو
می بارم..
چون اشک
برای...زدن..جوانه ای ...
سبز...
مابین..هزار ..هرز
تردیدت.
10/7/89
مهربد