نه....زلال آب می خواهم ..
نه خوراکی..رنگارنگ
نه مجیز ..می خواهم..و
نه..چشمهای
پر نیرنگ...
پنجره ای می خواهم
رو به آزادی
رو به کوه...
رو به... خواب های
سبز...
بی اندوه.
پنجره ای..
با در چوبی باز
کنارش..شمعدانی..
صدایش..
پر پرنده ی..
در پرواز.
رو به پنجره ام
یک دریا...
افقش
آبی و سرخ رنگ ....
غروبش...
غمگین ..وبودنش زیبا..
28/4/89
مهربد