جمعه، تیر ۲۵، ۱۳۸۹

تویی..که نشناختم ات


تویی که نشناختم ات
زیبایی..
چون غنچه ی
یک گل رز
با خارهایی
که دستانم را
می بوسد
با دردی...
که دوست می دارمش.
رقص ناز تو
در" نسیم"
ترس..
پرپر شدنت را
در دلم
میتابد...باز
بی تو...
باغ را نمی خواهم..
حتی با رنگارنگ ترین
گلبرگها ....
هر روز..
شعرهایم
به مانند..باران
می بارد..
تا تازگی..
این عشق
خاک خیس
پای تو باشد.
25/4/89
مهربد