روزی... دیگر..
و...
چرخش عقربه ها
بر دایره ای
که می راند
زمان را
رو به..خاک بودنم
وپایان..
حادثه ای..
به کوچکی..
یک....آه.
در وزش بادها
برگ های.. زندگیم
بی وقفه..
در پی هم
می گذرند...
تا در بیداری
خواب بینم...
سکوت ..ناب
نیستن را..
22/4/89
مهربد
و...
چرخش عقربه ها
بر دایره ای
که می راند
زمان را
رو به..خاک بودنم
وپایان..
حادثه ای..
به کوچکی..
یک....آه.
در وزش بادها
برگ های.. زندگیم
بی وقفه..
در پی هم
می گذرند...
تا در بیداری
خواب بینم...
سکوت ..ناب
نیستن را..
22/4/89
مهربد