دوشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۸

وقتی که در بالا بودی...

وقتی که در بالا بودی
باز من تنها بودم
غریبه ای..
بین هزار نفر
و من باختم ..باز
در بین مه
به سختی چهره ات پیداست
نمی دانم
که هستی
شاید نمی شناسمت
هنوز
شاید
پیامبری باشی
نمی دانم...
به تنهایی
در کنار پرتگاه می مانم
پرواز
برایم زیباست
با تو
یا بی تو
با دو بال کاغذی
......
شایدم غرق شوم
در آبها..
یا بسوزم
در آتشی که به پا کردم
با تو یا بی تو
این راه من است.
5/11/88
مهربد