نفس عمیقی کشیدم
و خود را رها از
وجدان
آغشته به کابوس کردم
رنگها بدورم
و آسمانی با
دو خورشید
شاید
سیاره ای
در آن سوی کهکشان
درد خوبی بود
زیبا..
سفر در آسمانی
بیرنگ...و
من تنها
بی بازگشت
شاید بی زمین
مرگ بودم
یا....زندگی.
با سیمهای گیتارم
که از اتاقم
تا ستارها
می لرزید
سفر کردم
همراهم
خیالم بود
و چند خطی احساس..
در سیاره ای که رفتم
عشق
درد نداشت..
و رنگ خون
نبود...
.................
بیگانه ای ..مرا بوسید
با دو چشم زیبا
و درختی
برایم خم شد
با میوه ای..آبی رنگ
و تک شاخی زیبا
با دو بال سپید
مرا به دشتهای
ارغوانی برد...
تا کابوسم
خواب شیرین شود
نمی دانم..؟
در کجا بودم
جهنم یا بهشت..
خواب یا بیدار
اما دور بودم
خیلی دور...
8/11/88
مهربد
و خود را رها از
وجدان
آغشته به کابوس کردم
رنگها بدورم
و آسمانی با
دو خورشید
شاید
سیاره ای
در آن سوی کهکشان
درد خوبی بود
زیبا..
سفر در آسمانی
بیرنگ...و
من تنها
بی بازگشت
شاید بی زمین
مرگ بودم
یا....زندگی.
با سیمهای گیتارم
که از اتاقم
تا ستارها
می لرزید
سفر کردم
همراهم
خیالم بود
و چند خطی احساس..
در سیاره ای که رفتم
عشق
درد نداشت..
و رنگ خون
نبود...
.................
بیگانه ای ..مرا بوسید
با دو چشم زیبا
و درختی
برایم خم شد
با میوه ای..آبی رنگ
و تک شاخی زیبا
با دو بال سپید
مرا به دشتهای
ارغوانی برد...
تا کابوسم
خواب شیرین شود
نمی دانم..؟
در کجا بودم
جهنم یا بهشت..
خواب یا بیدار
اما دور بودم
خیلی دور...
8/11/88
مهربد