پنجشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۹

Linkin Park - Numb


I'm tired of being what you want me to be

از اينكه چيزي كه تو مي‌خواي باشم خسته شدم

Feeling so faithless lost under the surface

احساس بي ايماني و گم شدن زير ظاهرم را مي‌كنم

Don't know what you're expecting of me

نمي‌دونم چه انتظاري از من داري

Put under the pressure of walking in your shoes

منو براي راه رفتن با كفش‌هاي خودت* تحت فشار گذاشتي

(Caught in the undertow, just caught in the undertow

(برخلاف جريان آب شنا كن، كافيه خلاف جريان آب شنا كني

Every step that I take is another mistake to you

هر قدمي كه بر مي‌دارم از نظر تو يه اشتباه ديگه‌س

Caught in the undertow, just caught in the undertow

برخلاف جريان آب شنا كن، كافيه خلاف جريان آب شنا كني

I've become so numb I can't feel you there

انقدر بي‌حس شدم كه نمي‌تونم تو رو احساس (درك) كنم

I've become so tired so much more aware

خيلي خسته شده‌ام، اما خيلي بيشتر آگاه (هوشيار) شده‌ام

I'm becoming this all I want to do

جوري شده‌ام كه تنها كاري كه مي‌خوام انجام بدم

Is be more like me and be less like you

اينه كه بيشتر شبيه خودم باشم و كمتر شبيه تو

Can't you see that you're smothering me

نمي‌بيني كه داري خفه‌ام مي‌كني

Holding too tightly afraid to lose control

انقدر منو سفت گرفتي مي‌ترسم كنترل خودم رو از دست بدم

Cause everything that you thought I would be

چون هرچيزي كه تو فكر مي‌كني من بايد باشم

Has fallen apart right in front of you

در مقابل چشمانت داره از هم مي‌پاشه

Caught in the undertow just caught in the undertow

برخلاف جريان آب شنا كن، كافيه خلاف جريان آب شنا كني

Every step that I take is another mistake to you

هر قدمي كه برميدارم از نظر تو يه اشتباه ديگه‌س

Caught in the undertow just caught in the undertow

برخلاف جريان آب شنا كن، كافيه خلاف جريان آب شنا

And every second I waste is more than I can take

و هر لحظه‌اي كه از دست مي‌دهم بيشتر از آن است كه به دست ميارم

I've become so numb I can't feel you there

انقدر بي‌حس شدم كه نمي‌تونم تو رو احساس (درك) كنم

I've become so tired so much more aware

خيلي خسته شده‌ام، اما خيلي بيشتر آگاه (هوشيار) شده‌ام

I'm becoming this all I want to do

جوري شده‌ام كه تنها كاري كه مي‌خوام انجام بدم

Is be more like me and be less like you

اينه كه بيشتر شبيه خودم باشم و كمتر شبيه تو

And I know I may end up failing too

و مي‌دونم ممكنه در نهايت شكست بخورم

But I know You were just like me

اما ميدونم تو هم شبيه من هستي

With someone disappointed in you

با باطني مأيوس در درونت


I've become so numb I can't feel you there

انقدر بي‌حس شدم كه نمي‌تونم تو رو احساس (درك) كنم

I've become so tired so much more aware

خيلي خسته شده‌ام، اما خيلي بيشتر آگاه (هوشيار) شده‌ام

I'm becoming this all I want to do

جوري شده‌ام كه تنها كاري كه مي‌خوام انجام بدم

Is be more like me and be less like you

اينه كه بيشتر شبيه خودم باشم و كمتر شبيه تو