I'm tired of being what you want me to be
از اينكه چيزي كه تو ميخواي باشم خسته شدم
Feeling so faithless lost under the surface
احساس بي ايماني و گم شدن زير ظاهرم را ميكنم
Don't know what you're expecting of me
نميدونم چه انتظاري از من داري
Put under the pressure of walking in your shoes
منو براي راه رفتن با كفشهاي خودت* تحت فشار گذاشتي
(Caught in the undertow, just caught in the undertow
(برخلاف جريان آب شنا كن، كافيه خلاف جريان آب شنا كني
Every step that I take is another mistake to you
هر قدمي كه بر ميدارم از نظر تو يه اشتباه ديگهس
Caught in the undertow, just caught in the undertow
برخلاف جريان آب شنا كن، كافيه خلاف جريان آب شنا كني
I've become so numb I can't feel you there
انقدر بيحس شدم كه نميتونم تو رو احساس (درك) كنم
I've become so tired so much more aware
خيلي خسته شدهام، اما خيلي بيشتر آگاه (هوشيار) شدهام
I'm becoming this all I want to do
جوري شدهام كه تنها كاري كه ميخوام انجام بدم
Is be more like me and be less like you
اينه كه بيشتر شبيه خودم باشم و كمتر شبيه تو
Can't you see that you're smothering me
نميبيني كه داري خفهام ميكني
Holding too tightly afraid to lose control
انقدر منو سفت گرفتي ميترسم كنترل خودم رو از دست بدم
Cause everything that you thought I would be
چون هرچيزي كه تو فكر ميكني من بايد باشم
Has fallen apart right in front of you
در مقابل چشمانت داره از هم ميپاشه
Caught in the undertow just caught in the undertow
برخلاف جريان آب شنا كن، كافيه خلاف جريان آب شنا كني
Every step that I take is another mistake to you
هر قدمي كه برميدارم از نظر تو يه اشتباه ديگهس
Caught in the undertow just caught in the undertow
برخلاف جريان آب شنا كن، كافيه خلاف جريان آب شنا
And every second I waste is more than I can take
و هر لحظهاي كه از دست ميدهم بيشتر از آن است كه به دست ميارم
I've become so numb I can't feel you there
انقدر بيحس شدم كه نميتونم تو رو احساس (درك) كنم
I've become so tired so much more aware
خيلي خسته شدهام، اما خيلي بيشتر آگاه (هوشيار) شدهام
I'm becoming this all I want to do
جوري شدهام كه تنها كاري كه ميخوام انجام بدم
Is be more like me and be less like you
اينه كه بيشتر شبيه خودم باشم و كمتر شبيه تو
And I know I may end up failing too
و ميدونم ممكنه در نهايت شكست بخورم
But I know You were just like me
اما ميدونم تو هم شبيه من هستي
With someone disappointed in you
با باطني مأيوس در درونت
I've become so numb I can't feel you there
انقدر بيحس شدم كه نميتونم تو رو احساس (درك) كنم
I've become so tired so much more aware
خيلي خسته شدهام، اما خيلي بيشتر آگاه (هوشيار) شدهام
I'm becoming this all I want to do
جوري شدهام كه تنها كاري كه ميخوام انجام بدم
Is be more like me and be less like you
اينه كه بيشتر شبيه خودم باشم و كمتر شبيه تو