دوشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۹

آواره در قلب

آن روز به تو خندیدم
که چرا چشمهایت
در اشک..
می لرزند...
آن روز به تو خندیدم
که به یک...مهر بانی
خانه ای ساختی...بر قلبم
وامروز..
می گریم...
که آن خانه..بی تو
متروک است...
مثل یک...دفتر
خالی از...خاطره هاست
ومن آواره در...
قلب..خودم
باز.
21/9/89
مهربد