رفتنی نیست
برایم
هرگز
شاید
نتوانم...اما
بی صدای..سنتور.و..
بغض...یک.. تار
بی عطر...ریحان ها...
بی..فیروزه رنگ....گنبد ها
نمی خواهم..رفتن..را
"ایران"
نم..خوش بوی
کاهگل را..
بین دیوار..عشق تو
دوست..می دارم...
در تابستان...
"ایران"
نتوانم...بی یاد
قمری ها..در ظهر..آرامت
بروم....با
خاطرها...هرگز
از..خط..وابسته ی
فرهنگ
"ایران"
بوی دیگ نذری..را
دلم...می خواهد
افسوس...
آلوده شد..اکنون
باز
میان..
اجبارها...
"ایران"
11/6/89
مهربد