پنجشنبه، مهر ۰۸، ۱۳۸۹

بر کشتی رویا ها..سوارم

دوست می دارم
"بربایم"
خوابت را...
تا در کشتی زیبای...
رویاها..
اقیانوس..چشمهایت را
در نوردم....

هر نفست
درتیرگی های شب
نسیمی است..
که قاصدک..آرزویم را
به بلندای
آسمان...احساست ..می راند.

به رنگ..قالیچه ی
دوست داشتنت
آلوده هستم..
تا مرگ..
سرخ رنگم...
بر بافت
قلبت نشیند.
7/7/89
مهربد

رودخانه

رودخانه جاریست...
حتی اگر
زندانی برف باشد...
رودخانه جاریست
اگر..
نقاب روی گونه اش
جنس یخ باشد...
رودخانه باز جاریست
تا مسیرش
بین سنگها
محک..زندگی باشد.
7/7/89
مهربد

دوشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۸۹

غبارم

وقتی ..
صبر
آتشم زد..
"سوختم"...
بی آنکه...
خاکسترم...نشانی باشد
برای آمدنت..
بر سر مزارم...
تا ..دورتر از...تو
در تجربه عشق
غبارم...
بر ..برگها نشیند...
و..
باران بشوید..
آخرین ..بودنم را
5/7/89
مهربد

شنبه، مهر ۰۳، ۱۳۸۹

در زمستان


در زمستان
بی تو... تنها
نروم..
هرگز...
در پی ..
سادگی..یک بوسه
زیر..باریدن برف

لذت..دانه اناری
در شب یلدا
نخواهم..
بی تو
وقتی از
حادثه ی عشق
دورم ..من

در زمستان
شال من...
بی عطر تو...
تنها یک
خاطره از ...
شب.. سرد
نیمکت هاست..

بی تو جنسم
آدمکی ...
از برف است..

زیر..سنگینی..
یخ...
حس من می میرد..
هر روز...
آب شدنم نزدیک است
شاید تا فردا
بروم...
رو به آب شدنم..
تا.. دریا.
3/7/89
مهربد

پنجشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۹

پرواز در موج ها



رو به آبی..آرامت
نشسته
بر سنگی
نگاهم..به ..
زیبایی توست
ساعت ها...

اگر چشمان زیبایت
هوای خاکستری دارد
یا که از... زلفهایت
باز...
آفتاب می بارد...

هوایم...
غرق در توست
بی نفس
در بودنت
مرگ هم...
زیباست...

برای پرواز روح
در امواجت
جسم را باید کشت
تا در رنگ

مهتابی ات
وجودم..
آرام گیرد

با عشق
1/7/89
مهربد

مثل یک افسانه...

در بارش
بارانت
جاری است
"عشق"
شاید
سیرابم کنی
از.."احساس"
مانند
"گیتارم"

ببار...ببار
تا...پیله ی سرخ
قلبم...
پروانه اش..
نخستین
همدم...
گلبرگ زیبای...
چشم تو باشد...

بوسه ات
در زیر باران
پرواز ..
در ...آسمان
آزادی است...

رو به...رویاها...
می نگرم
تا جاودانه باشیم
مثل ..یک ..
افسانه

شکل.. یک راز
تو را می خواهم
در معبد...عشق
در حریم...گرم
تنهایی ام..با تو

درون...
چشمهایم..
بمان
هر بار که..
نگاهم
رو به...تمام ...
با تو بودن
مست از..
خاطرات..سرخ توست
بمان
درون..چشمهایم.
1/7/89
مهربد

سه‌شنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۹

سرنوشت

بر پیشانی ات
سرنوشتی است...
که تورا..
اسیر خود کرده...
و ..تو
به مانند....
عروسکی..
در صحنه ای
غبارآلودو سنگین
با بندهایی
تابیده..بر دستانت..
می چرخی و می رقصی
تا سبب..
خنده های...تلخ ..روزگار
باشی ..و بس.
30/6/89
مهربد

دوشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۹

خواب


در انتظار شب
ثانیه ها
برایم...ساعتهاست
بخواب نمی رم
مگر ...برای
دیدن روی زیبایت..

حتی اگر..با مرگ
آخرین خوابم

بودنت باشد
جاودانگی ...خوابت را
می خواهم...

باز
29/6/89
مهربد

یکشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۹

سرمازده.. تقدیر


پروازت
سخت تر از
حادثه ی مرگ..احساس است
به کجا می روی
بی من...
بودنم بی رنگ است

امروز
آرزوهایم...چون برف ها
آب شدن..
روی
گلبرگ زیبای...چشمهایت
تا ..مهر تو...
سهم...دیگری... باشد
بی من..
و تو..رفتی..از چشمانم
تا دوباره...
همدمم...خاطره ها باشند...
بی تو...
بی من...
آتش عشق
سرمازده ..از
تقدیر است...
عزیزم...بدرود.
مهربد
28/6/89

شنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۹

در مسیر..زیستن


نمی خواهم
در جریان...
دیگران باشم...
یا مانند برگی
بی مقصد..
در چرخش بادها
برقصم.
نمی خواهم
در مسیر تکراری
زیستن
تقسیم شدنم
دلیل..زندگی باشد..
سلول بودنم..را
نمی خواهم...
حتی اگر عمرم..
قدر ..یک...
پروانه باشد..
"من".. بودنم...
انسان نیست...
می خواهم....
جدا از...نفسم
"پروازم "
بودنم باشد..
در خوابهایم
در آرزوها...
در اندیشه ام
رو به آسمانها..
13/6/89
مهربد

پنجشنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۹

ایران

رفتنی نیست
برایم
هرگز
شاید
نتوانم...اما
بی صدای..سنتور.و..
بغض...یک.. تار
بی عطر...ریحان ها...
بی..فیروزه رنگ....گنبد ها
نمی خواهم..رفتن..را
"ایران"

نم..خوش بوی
کاهگل را..
بین دیوار..عشق تو
دوست..می دارم...
در تابستان...
"ایران"

نتوانم...بی یاد
قمری ها..در ظهر..آرامت
بروم....با
خاطرها...هرگز
از..خط..وابسته ی
فرهنگ
"ایران"

بوی دیگ نذری..را
دلم...می خواهد
افسوس...
آلوده شد..اکنون
باز
میان..
اجبارها...
"ایران"
11/6/89
مهربد