دوشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۸

در دایره بچرخ...

وقتی
که از سیری
نقاب هنر را بلعیدی...
و ..
هوست
مانند فاحشه ای
با..افکار بازی کرد
ثمرش
دیوانگی بود..
در کابوسی
رو به اوج..و
هنرت
مردابی بود
که
جایگاهش
چند بیت..
مجیز بود..
از عکس
یک شاعر
یا روشنفکر...
در خود
خوار شدی...
با لبخند
یک دیوانه..
در دایره بچرخ..
تا بینهایت..
تا
کابوسهایت...
تا مرگ
تا
وحشت از
نقاب هنرت.
1/12/88
مهربد