یکشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۹۰

قربانی

در تبی میسوزم

از احساس..

و نوایی..عاشقانه

کابوس من است

نمی دانم..

قربانی..عشق..شدم

یا...شاد از...

نوازشش...

بی تو...

نمی دانم

امشب تو در

شادی..کودکانه ات

میخندی...

و من میسوزم

در دالانی ...سرخ

تا پایان...

تا خاموشی

تنها...

با قاب ..عکسهایت

سخن میگویم

شاید...

مرهمم باشند...

بی تو...

بی رنگم

و ترانه هایم..

ترسناک

بی تو...

با خود

گمشده ام...

در راه...

گردابی...از شک

و خسته از...فریادها

چون پروانه ای

بالهایم سوخته...

باز..رو به سوی

سوختن ...

می آیم.

29/5/90

مهربد