پنجشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۹۱

تو در این نزدیکی



تو در این نزدیکی
بین...این...
شاید ها
دورتر از فاصله ها...
و نگاهت..پیچ خورده... در
هرزه علفهای ..زرد
که...افسوس...
سبزتر از...خاطره های..
سرخم بود...

تو در این نزدیکی...
بی مقصد...
بین ترس از سایه ی...سرد...خیال
اسیر در...دوران ها
گرداگرد...مردابی...
ونقابهایی...
از جنس...فلز
نقش...گلبرگهایی..سرخ
روی ..نقاب...

تو در این نزدیکی...
ناز تر از هرگل ..ناز
زخم زدی..
به همان...چشمانت...
به همان شیطنت..ساده ی...
پروازت...
روی...آن ...
نرمترین...بو سه ی....."آرامم"
که گره خورد...چشمانم
پنهانی...
پر زاشک...شد
هر دو از..مست...شدن
زخم شدیم
"پرپر"...از
حادثه ی...
عشق شدیم...
....
عشق هم کالا...شد
زر..تر از هر مقدار...
دست بدست...
می چرخد...
ای وای...
تو که  از خود ...
پر بودی...
چه شد آن...
حجم..گوهر بار.."فکر"
چه شد آن...
آرامش...
من که از سوخته ترین..
آوازم
حتی یک...
تصنیف..نماند
محو شدم...بین آن خاطره ها...
خشک شد...
زخم..آن...تردید ها
اما..تو
مفروش...هرگز
یک آواز...یک لبخند...
یا حتی..
"عطر پر مهر...زلفت را"
تا بدانند...
قیمتش...ارزان نیست...
قدر...آن
سرخ..شدن...تب زده ی
عشق شدن..
تاوان است...
رو به سوی تنهایی...
خیره در...
خورشید ماندن
تا ...ابد...
روشن دل...
بی چشم...
مست یک...تصویر
ماندن...
در دل.
مهربد91