شنبه، تیر ۳۱، ۱۳۹۱

آمدی ای عشق

آمدی...باز
نرم  و آرام
چون نسیمی...
به روی قلب... کوچکم

باز ...
آمدی....ای عشق
رو به پریشانی...
احساسم....
رو به ...تارهای...
نا کوک...روحم
آمدی...
ای عشق...
چون...حادثه ای...
بی هنگام...
تا اسیری باشم
بین هزار بند نامرئی...
لبخندت...
بین..زیبایی...
آوای... آسمانیت.

بی...تو عطشی دارم...و
با تو...می ترسم
از بی تو بودنم...
این...چه افسانه ایست...
نمی دانم...
قسمتم...
سمت توست...
یا مسافری...
بی مقصدم...
دیروزم...بی پایان...و
امروزم...
مست...
رویای توست...
نمی دانم...
ای عشق...
چه می خواهی...
آمدی...
بین کوچه های...
تردیدم...
بین ...
ابرهای...
سپید...آرزوهایم...
ای عشق
نمی دانم...
مهربد
91/4/31

پنجشنبه، تیر ۲۹، ۱۳۹۱

نگاهم کن

نگاهم کن


نگاهم کن
شاید که دریابی
قلبم
برایت
سرخ رنگ است.
نگاهم کن تا
صبرم
به نامت
هزار ساله شود..
در زمانی
به مقیاس
کهکشانها...
نگاهم کن
تا من
گرم تر از خورشید
آرامشت باشم...
تا همیشه.
مهربد

شنبه، تیر ۲۴، ۱۳۹۱

همیشه در غروب


با تو آسمان...
برایم می بارد
هزار..قطره ی..عشق
هزار..بیتابی...
در ...پرواز
مسافران کوچک نور
برایم می بارد...
آسمان...
هر روز
هرم گرمی... از عشق
بی تو اسیرم
بین تلخی..
سایه ها...
بین تکه های شکسته ای
از قلب..خونینم...
آسمان در چشمانت
آبی است..
اما..برایم سرخ رنگ است..

در جاودانگی...تکراری
گویی...مانده ام
همیشه در غروب...
همیشه در پایان...
مهربد
24/4/91